بازی Lost in Random یک ماجراجویی در جهانی است که قوانین و سرنوشت شخصیتهای آن، با تاس تعیین میشود. در ادامه با نقد این بازی همراه ما شوید.
استودیوی بازیسازی زوینک (Zoink) آثاری عرضه میکند که بهخاطر فضای جذابشان، مورد توجه قرار میگیرند. بازی Fe، اثر قبلی این تیم سوئدی، یکی از این نمونههاست. حالا آنها بازی Lost in Random را ارائه کردهاند تا دوباره جهانی زیبا که از شخصیتهای به یادماندنی پر شده را، مقابل چشمان گیمرها قرار دهند.
اولین عنصری که در بازی Lost in Random، توجه را به خود جلب میکند، محیط آن است که با سبکی آشنا طراحی شده. جهان بازی یادآور انیمیشنهای استاپ موشن تیم برتون (Tim Burton) و اسطوره آثار استاپ موشن، هنری سلیک (Henry Selick) است. دوستداران آثار تیم برتون، اینگونه آثار را با جهانهای تاریکشان میشناسند، اما استودیوی Zoink در جهان جادویی ساخته شده در بازی Lost in Random، مسیری نسبتا شادتر را در پیش گرفته است.
در طول سفر چند ساعته قهرمان داستان، شهرها و شخصیتهای دوستداشتنی پیش پای او قرار میگیرند که نام آنها، همچون عناصر داستانی بازی، با الهام از اعداد ششگانه تاس انتخاب شدهاند. در معماری شهرهای بازی Lost in Random، رد پای انگلستان ویکتوریایی را میتوان دید. هر شش شهر بازی، از Onecroft گرفته تا Sixtopia، هر کدام حال و هوایی منحصربهفرد دارند. طراحی خلاقانه محیطهای بازی را میتوان نقطه قوت آن دانست.
فضای طراحی شده در بازی Lost in Random، یادآور انیمیشنهایی نظیر Corpse Bride و The Nightmare Before Christmas است. بااینحال طنز دوستداشتنی بازی که در دیالوگهای شخصیتها و وقایع داستان، خود را نشان میدهد، بازی را از جو تاریک و سیاه آثار برتون، به سمت اثری شادتر هدایت کرده است (با اینکه شخصیتهای آن، سرنوشتی تلخ داشته و بدبختی از چهرهشان ببارد!).
طنز بهکاررفته در بازی Lost in Random که گیمرها را به یاد بازی Fable میاندازد، از عناصر دوستداشتنی جهان آن است. طنز سرشار شخصیتهای بازی و همچنین داستان آن که یک راوی بامزه آن را روایت میکند، تنها نیستند. این عناصر با یک صداگذاری بهیادماندنی همراهی میشوند که جذابیتشان را دوچندان کرده است. از طرفی موسیقی بازی قرار دارد که قدمبهقدم، گیمرها را در گشتوگذار در شهرها، نبردها، فراز و نشیبهای داستان و غیره، همراهی میکند. موسیقی، عضوی دوستداشتنی از جهان بازی Lost in Random است که جهان آن را تکمیل میکند.
فرمولهایی که استودیوی Zoink در خلق جهان بازی Lost in Random به کار برده، به خوبی فضا را برای روایت داستان فراهم کرده و گیمرها را به یک ماجراجویی فوقالعاده میبرد. اما این استودیو، تمام حرفهایش را در همین بخش نمیزند و برای گیمپلی نیز، فرمولهایی خلاقانه در نظر گرفته است. اینکه آیا در این بخش نیز موفق است یا نه موضوعی دیگر است.
متأسفانه نمیتوان گیمپلی بازی Lost in Random را به خوبی سایر بخشهای آن دانست. گیمپلی این بازی، علیرغم تلاش توسعهدهندگاناش در عرضه عناصری خلاقانه زود خستهکننده میشود.
نبردهای بازی، ترکیبی از دو ژانر اکشن و بازی کارتی است. هنگامی که قهرمان داستان با دشمنان بازی وارد نبرد میشود، باید برای دسترسی به ابزار تدافعی و تهاجمی خود، انرژی کسب کند. پس از بهدستآوردن انرژی به اندازه کافی، به گیمرها اجازه داده میشود تا با پرتاب داس، مجموعه کارتی که در اختیار دارند را استفاده کنند. گیمرها در ادامه میتوانند تا بر اساس عدد تاسی که انداختهاند، از کارتهای متنوع تدافعی و تهاجمی مختلف بهره بگیرند.
هنگامی که از عناصر بهکاررفته برای نبردهای بازی Lost in Random صحبت میکنیم، با فرمولی جذاب مواجه میشویم که به خوبی دو ژانر اکشن و بازیهای کارتی را با یکدیگر ترکیب کرده است. اما متأسفانه این بازی به خوبی نتوانسته این فرمول را اجرا کند و مبارزات، زود حوصله سربر و خستهکننده میشوند. تنوع دشمنان بسیار کم است و گیمرها، به ندرت مجبور به تغییر رویکرد در میدان نبرد میشوند. این یعنی هر نبرد، فرآیندی تکراری از کسب انرژی، استفاده از انرژی کسب شده برای اسلحهها و ابزارهای مختلف و سپس شکست دشمنان است.
از طرفی، طولانی بودن مبارزات بازی قرار دارند. اجرای فرآیند تکراری که به آن اشاره شد، در مقابل چندین دشمن یکسان و در نبردی طولانی، به سرعت حوصله گیمر را سر میبرد. هر قدر هم که یک گیمر برای استفاده از کارتهای جدیدی که از فروشنده بامزه کارت خریداری کرده، هیجان داشته باشد. ذوق استفاده از کارتی جدید، در مواجه با نبردهای طولانی و تکراری بازی، چندان دوام نیاورده و سریعاً بازیکن را به همان روند خستهکننده باز میگرداند.
اما گیمپلی بازی Lost in Random در نبردها خلاصه نمیشود. توسعهدهندگان سعی کردهاند تا از ظرفیتهای بالای جهان بازی و شخصیتهای دوستداشتنی آن در ابعاد دیگر گیمپلی استفاده کنند. در بازی، به جز مأموریت اصلی که داستان را شامل میشود، ماموریتهای جانبی نیز وجود دارد. برخی از شخصیتها، ماموریتهایی به قهرمان داستان میدهند که رد پای طنز بازی را در آنها میتوان مشاهده کرد. هدف مأموریتها و توضیح شخصیتها برایشان، دلیل دیگری است که آنها را دوستداشتنی میکند. اما متأسفانه عنصر ماموریتهای جانبی نیز از ضعف طولانی بودن رنج میبرد.
ماموریتهای فرعی بازی Lost in Random، گیمر را مجبور میکنند تا برای به دست آوردن یک شیء، مدت زمان طولانی را صرف رفتن از یک گوشه نقشه به گوشهای دیگر کند. البته حوصلهسربر شدن این بخش به دلیل شهرهای جذاب بازی که از شخصیتهای گوناگون پر شدهاند، کمتر از نبردها گیمرها را خسته میکند. اما این فرایند تکراری دویدن به اطراف برای مدتی طولانی، هر قدر هم که محیطهای بازی زیبا باشند، پس از مدتی حوصلهسربر میشود.
درگیر کردن گیمرها با شهرهای دوستداشتنی بازی به وسیله ماموریتهای فرعی، تصمیم درستی بود که توسعهدهندگان به خوبی نتوانستند آن را اجرا کنند. اما مواجهه با شخصیتهایی که هر یک اسمی خندهدار دارند و گوش دادن به دیالوگهایشان که طنز بازی در آن جریان دارد، دلیل بهتری برای گشتن در کوچههای هر شهر به حساب میآید.
اگر ماموریتهای فرعی، به همان اندازه شخصیتهایی که آنها را بر دوش گیمر میگذارند، متنوع و جذاب بودند، خاطرهانگیز بودن شخصیتها و شهرهای بازی، دوچندان میشد. اما متأسفانه بازی Lost in Random اثری است که جهان و داستان فوقالعاده آن به خوبی با یک گیمپلی جذاب و متنوع همراهی نشده و در نهایت موفق به استفاده از پتانسیل بالای نقاط قوت خود، نمیشود.
بازی Lost in Random، برای افرادی که میخواهند از یک داستان و جهان دوستداشتنی با شخصیتهایی بهیادماندنی لذت ببرند، تجربهای فراموشنشدنی است. اما گیمپلی بازی که عنصری مهم از آن محسوب میشود، علیرغم تلاش توسعهدهندگان در طراحی خلاقانهاش، زود خسته کننده میشود. این اثر را میتوان هماکنون در سرویسهای EA Play و گیم پس آلتیمت (Game Pass Ultimate)، به صورت رایگان تجربه کرد؛ بنابراین تجربه آن، به خصوص برای دوستداران آثار تیم برتون و جهانهای عجیبوغریب او، خالی از لطف نیست.
در ادامه برای مطالعه جدیدترین مقالات بازی با مجله لیویتو همراه باشید.