دنیل مولینز (Daniel mullins) با بازی جدیدش اینسکریپشن (Inscryption) راهاش را به تالار بازیسازان مولف باز کرد و خودش را در کنار امثال توبی فاکس، لوکاس پوپ، هیدئو کوجیما و سم لیک قرار داد. بازیسازی که هر سه عنواناش از ساختار فرمی یکسانی بهره میبرند و سعی دارند که با استفاده حداکثری و خلاقانه از ویژگیهایی که مدیوم هنری ویدئو گیم برای قصهگویی در اختیار بازیسازان قرار میدهد، حرف تازهای بزند.
Inscryption، مشابه دو بازی پیشین او، پونی آیلند (Pony island) و هکس (Hex)، عنوانیست که به بازی بودن خودش آگاهی دارد و نکته جالباش اینجاست که فقط به این ویژگی محدود نمیشود. بازی نه تنها خیلی زود این ویژگی را برای گیمر رو میکند، بلکه قدمی فراتر میگذارد و سعی دارد از دل این شکست دیوار چهارم، دست به خلق تجربهای تازه و عمیقا جذاب و درگیرکننده بزند. ایدههایی که مولینز در این عنوان از آنها بهره برده، پیشتر در دو بازی نامبرده مورد استفاده قرار گرفته بودند، ولی اینبار با تجربهای به مراتب بیشتر، شاید دست به خلق بهترین بازیاش تا به امروز زده باشد.
دو اثر پیشین او، با وجود ایدههای جذاب خود و استفاده هوشمندانه از پتانسیلهای مدیوم ویدئو گیم برای روایت قصهای جذاب، در بخش گیم پلی عناوین به نسبت سادهای بودند. ولی این بار مولینز با درک درست این امر، با Inscryption یکی از بهترین بازیهای کارتی تاریخ را ساخته که اگر تمام دیوانهبازیهای روایی رو هم ازش جدا کنیم، باز با عنوانی درجه یک طرف هستیم.
Inscryption را میتوان به سه بخش تقسیم کرد. بخش اول بازی کارتی و اتاق فراری درجه یک است که از حیث فضاسازی و وحدت فرمی، بهترین بخش بازی است. شما در نقش بازیکنی بخت برگشته در کلبهای در وسط جنگلی انبوه و تاریک زندانی شدهاید و مجبورید که تن به بازی نقش آفرینی کارتی صاحب عجیب و ترسناک کلبه بدهید و در این بین، با جستوجو در کلبه و حل معماهای مختلف سعی کنید راه فراری برای خودتان دست و پا کنید. البته مراقب هم باشید که یک وقت در بازی شکست نخورید چون در این صورت، شخصیت شما کشته میشود و خود بدل به یکی از کارتهایی میشود که بازیکن بعدی قرار است استفاده کند!
بخش دوم، با چرخش حیرتانگیز 180 درجهای بدل به یک بازی 16 بیتی تاپ داون میشود و در نهایت بخش سوم، شما را به دیستوپیایی سایفای میبرد که رباتی خودشیفته و سادیستی بر آن حکم میراند! در این بین ویدئوهای لایو اکشن متعددی هم از فردی که در حال تجربه Inscryption است به شما نشان داده میشود. دیگر خودتان تصور کنید با چه معجون عجیب و غریبی طرفید.
نکته حیرتانگیز اینسکریپشن، کیفیت بالای مکانیکها و قوانین مختلف بخش کارتی بازیست. مولینز به قدری در پرداخت به قوانین و جزییات بازی کارتیاش سنگ تمام گذاشته که یارای مقابله با چندی از بهترین بازیهای کارتی چند سال اخیر را دارد. در واقع Inscryption چهار کلاس مختلف دارد که هر کلاس، کارتها و قوانین مخصوص به خودشان را دارند. ولی اغلب بخش روایی بازی، بیشتر به دو کلاس اختصاص دارد و همین امر باعث میشود که بازی نتواند استفاده تمام و کمالی از مکانیکهای دو کلاس دیگر ببرد. به همین علت، به تازگی آپدیتی برای بازی منتشر شده که به شما اجازه میدهد بخش نخست بازی را در قامت یک روگلایک بیانتها با درجه سختی بالاتر تجربه کنید و تا حد توان از کارت بازی درجه یک آن لذت ببرید.
گرافیک فنی و هنری Inscryption برخلاف دو عنوان پیشین این بازیساز مستقل، پیشرفت قابل توجهی داشته و از گرافیک پیکسل آرت pony island و ظاهر به نسبت ساده و دو بعدی hex قدمی فراتر گذاشته و در هر سه بخش فوقالعاده عمل کرده. اول اینکه برای اولین بار، مولینز از گرافیک سه بعدی بهره برده و بخش اول و دوم تماما به صورت سه بعدی دنبال میشوند که از قضا، از کیفیت خیلی خوبی هم برخوردارند. بخش دوم و پیکسل آرتی بازی هم در کمال زیبایی با توجه به ریزترین جزییات طراحی شده و در مجموع، این عنوان مولینز را بدل به زیباترین بازی او از حیث گرافیکی میکند.
ساختمان روایی بازی Inscryption، برخوردی متا به پلات و داستان بازی دارد و یادآور عناوینی مثل Undertale است. ولی مولینز به خوبی آگاه است که پیش از این بازیسازان بسیاری سعی داشتهاند از این ویژگی تعاملی بازیهای ویدئویی برای روایت قصهای متفاوت بهره ببرند و صرفا دست به تکرار مکررات نمیزند. بلکه از دل این رویکرد روایی، هویت مخصوص به خودش را پیدا میکند. حتی اگر ویژگی قصه بازی را هم کناری بگذاریم، روایت اصلی به قدری جذاب و قدرتمند است که از همان اولین دقایق، شما را میخکوب به صندلیهایتان میکند و کنجکاو برای سر درآوردن از رازهای پنهان دنیای عچیبی که Inscryption برای شما آماده کرده است.
همه ویژگیهای فوق العاده بازی به کنار، شاید بزرگترین دستاورد مولینز و همکاراناش در Inscryption را بتوان در یک کلمه خلاصه کرد: فضاسازی. به قدری عناصر مختلف ساختمان فرمی بازی درست و فکر شده کنار هم قرار گرفتهاند که از همان اولین لحظات حضورتان، اتمسفر حیرتانگیز و خفقانآور بازی شما را جذب خودش میکند و از صرفا تصاویری سه بعدی که روی نمایشگرتان نقش بستهاند فراتر میرود. به قدری فضاسازی و خلق اتمسفر در این بازی درست است که شما تمام و کمال ساختگی بودن بازی را کنار میگذارید و به این باور میرسید که دنیایی فراتر از آن چیزی که در روایت به شما نشان داده میشود وجود دارد.
دست یافتن به این سطح از درگیرکنندگی و فهم درست از محصولی که قصد خلق آن را دارید، ابدا کار آسانی نیست و Inscryption به خوبی نمایانگر زحمت و تلاشیست که برای خلق آن به کار رفته است. اینکه عنوانی مستقل که بخش اعظم روایت آن در کلبهای محصور در جنگل روایت میشود بتواند دست به خلق دنیایی این چنین جذاب بزند گواهیست بر تواناییهای بالای سازنده خلاقی که حقیقتا صبر کردن برای اثر جدیدش از سختترین کارهای روزگار است.
حیف است از ویژگیهای مختلف عالی بازی صحبت کنیم و به موسیقیهای حیرتانگیزش اشارهای نکنیم. موسیقی و طراحی صوتی این بازی، نقش عمدهای در خلق اتمسفر نامبرده ایفا میکنند و در جایجای بازی، این موسیقیست که جاهای خالی را پر میکند و به دنیای بازی و شخصیتهایش عمق میبخشد. موسیقی و طراحی صوتی که در هر سه بخش با توجه به مقتضیات قصه تغییر میکند و به خوبی شرایط حاکم بر خط روایی قصه را بازتاب میدهد. امکان ندارد Inscryption را تجربه کنید و بعد از آن بارها و بارها به آلبوم موسیقی آن گوش نکنید.
در نهایت، Inscryption یکی از بهترین عناوین سال ۱۴۰۰ شمسی است و تجربهاش برای کسانی که تمایل به تجربه عناوینی خاص و متفاوت دارند واجب است. امروزه روز، عناوینی مثل این بازی و بازیسازانی مثل مولینز هستند که محدودیتهای فرمی و روایی مدیوم هنری ویدئو گیم را به چالش میکشند و سعی دارند که از دل قابلیتهای مختلفی که ساخت یک بازی در اختیار آنها قرار میدهد، دست به تجربهها و خلق محصولاتی متفاوت بزنند که با افتخار، هنر نامیده شوند.
در ادامه برای خواندن جدیدترین مقالات بازی با مجله لیویتو همراه باشید.