یکی از پرطرفدارترین بازیهای جهان که بسیاری از طرفداران، آن را یکی از بهترین بازیهای دنیا میدانند. بازی جی تی ای وی نیازی به توضیحات فراوان و پرجزئیات ندارد؛ اثری که حتا دورترین افراد به دنیای بازیهای ویدئویی هم دستکم تصویر روشنی از آن دارند. نه فقط ما، بلکه مجلههای بسیاری از دانستنیهای بازی GTA V از زمان ساخت تا نکتههای جالب گیمپلی و داستان نوشتهاند؛ اما دیالوگ های بازی جی تی ای وی از زبان ۳ کاراکتر اصلی آن، شناخت کاملی از خود آنها، داستان و جهان بازی بهوجود آورده. در ادامه با بهترین دیالوگ های بازی جی تی ای وی با مجله لیویتو همراه باشید.
البته که یکی از مهمترین بخشهای این بازی فوقالعاده داستان آن است. اما روایت داستان یک اثر بدون شخصیتهای مناسبی که به آن روح و زندگی ببخشند غیرممکن است. با اینحال، شخصیتهای مناسب، نیاز به دیالوگهای مناسب دارند؛ هر کلمهای که از دهان یک کاراکتر بیرون میآید، با افکار زیاد نویسنده آن اثر براساس روحیات شخصیتهایش ارتباط مستقیم دارد.
شناختی که ما از بازی جی تی ای وی و کاراکترهای آن داریم، میتواند بهدلیل هزاران صفحه اسکریپت و دیالوگهای نوشته شده برای این نسخه باشد. هر جملهای که مایکل (Michael) با لحن جدی و سرد خود میگوید، هر واژه تند و ناپسندی که ترور (Trevor) از آن استفاده میکند و همینطور، هر پاسخی که فرنکلین (Franklin) به هرکدام از آن جملات میدهد، تفکرات و نظرات متنوعی از شخصیت و روحیات هرکدام از کاراکترها را در ذهن گیمر ایجاد میکند.
ابتدا میخواهیم اولین دیالوگهای هرکدام از کاراکترها را بههمراه آخرین دیالوگهای آنها براساس هر سه پایانبندی را با یکدیگر بخوانیم. چنانچه هنوز هم بازی GTA V را تجربه نکردهاید، از خواندن ادامه این مقاله خودداری کنید. البته اکر دوست دارید که درباره پشت صحنه ساخت این بازی بزرگ بیشتر بدانید، روی این لینک کلیک کنید.
اولین دیالوگهای مایکل، ترور و فرنکلین
از ابتدا تا انتها، شخصیتهای بازی جی تی ای وی به یکدیگر میپیوندند و بهعنوان یک تیم رشد میکنند. با تمام مشکلاتی که فرنکلین، مایکل و ترور با یکدیگر داشتند، این شمایید که تصمیم میگیرید پایان بازی چگونه رقم بخورد. اما با اینکه دیالوگ های بازی جی تی ای وی از زبان هر سه آنها تغییری نمیکند، اما با ۳ پایانی که این بازی دارد، دیالوگهای پایانی هم به مراتب دچار تغییر میشوند.
مایکل:
همگی خوب توجه کنید تا کسی بلایی سرش نیاد!
ترور:
در رو باز کن! وگرنه چیزی بدتر از بلا سرشون میاد!
فرنکلین:
مگه اینکه اونو زیر ماسه دفن کرده باشن احمق.
نقطه آغاز مایکل و ترور زودتر از شروع داستان اصلی بازی شکل میگیرد؛ جایی که این دو بههمراه دوست خود یعنی برد (Brad) درحال دزدی از بانکی در نورث یانکتون (North Yankton) بودند. آنها در دل این سرقت بزرگ به سر میبردند و ما با هردوی آنها آشنا میشدیم؛ وضعیتی غیرعادی و دیوانهوار که بهدرستی گیمرها را با جهان پر از هرج و مرج بازی سازگار میکرد.
اولین جمله فرنکلین پس از اولین مرحله یا سکانس بازی گفته میشود؛ جایی که او و لامار (Lamar) بر سر پیدا کردن ماشینهایی که رئیسشان دستور دزدیدن آنها را داده بود، درحال دعوا کردن بودند. دقیقا پس از اینکه ما مایکل را در دنیای مدرن میبینیم، پس از ارتباط این دو با یکدیگر، حالا قرار بود وارد زندگی یک سیاهپوست جاهطلب شویم. لامار از فرنکلین آدرس خانهای که ماشینها روبهرو آن قرار دارند را میپرسد و فرنکلین اولین دیالوگ خود را بهزبان میآورد.
اما آخرین دیالوگ های بازی جی تی ای وی از زبان هرکدام از کاراکترها هیچوقت قرار نبوده تا با اولینهایشان در ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم باشند. پس از حدود ۴۰ ساعت پر از دردسرهای مختلف و کشتار بیشمار، به سه پایان اصلی بازی GTA V میرسیم.
پس از اینکه جوهر خودکار روایت این اثر به اتمام میرسد، فرنکلین بهعنوان یکی از ۳ کاراکتر اصلی بازی باید تصمیم نهایی خودش را بگیرد. کشتن ترور که حالا مو دماغ شده و دوین (Devin) را شدیدا نگران کرده بود، میتوانست یک گزینه باشد. مایکل اما در این سو، پس از آخرین دزدی بزرگ تصمیم گرفته بود به آغوش خانواده نهچندان طبیعی خود برگردد و بهدلیل علاقه زیادش به فیلم، شانس خودش را برای فیلمسازی در قلب هالیوود امتحان کند. این شما بهعنوان فرنکلین و این هم یک قاتل دیوانه که حالا حتا خطرناکتر و طمعکارتر شده و در گوشه، مایکل که راه خلاف را کنار گذاشته.
اما کشتن ترور و مایکل تنها راه برای پایان بازی نبود؛ شما میتوانستید با کشتن ترور، سهم او از آخرین سرقت بزرگ خود را هم میان فرنکلین و مایکل تقسیم کنید. اما کشتن مایکل عملا هیچ نفعی به هیچکدام از کاراکترها نمیرساند و تنها مایکل برای همیشه از لیست شخصیتهای شما حذف میشد؛ همینطور، رابطه فرنکلین و ترور بد و بدتر.
سومین انتخابی که میتوانستید بهعنوان فرنکلین داشته باشید، کشتن خود دوین بود؛ کسی که فرنکلین را تهدید کرده بود تا یکی از شخصیتها را بهقتل برساند، حالا خودش میتوانست داخل لیست باشد. اما بیایید تا آخرین دیالوگهای هرکدام از شخصیتها را در پایانهای مختلف بازی مشاهده کنیم.
آخرین دیالوگهای مایکل، ترور و فرنکلین | کشتن ترور
هنگامی که تصمیم به کشتن ترور میگیرید، فرنکلین با مایکل تماس میگیرد تا او را از تصمیمی که گرفته باخبر کند و برای کشتن آن دیوانه از او کمک بگیرد. مایکل بهدلیل اینکه باور داشت ترور ممکن است در آینده برای او، شغل و حتا خانوادهاش تهدید بزرگی باشد، قبول کرد تا با فرنکلین همکاری کند. همچنین، مایکل معتقد بود ترور مرزهای زیادی را در زندگی شکسته و شاید مرگ بتواند روش خوبی برای متوقف کردن او باشد.
پس از این که ترور در آن حجم زیاد بنزین میغلتید و در آن آتش خاکستر شد، آخرین دیالوگ های بازی جی تی ای وی میتوانند جالب باشند.
ترور:
میخوای منو بکشی؟! شلیک کن!
فرنکلین:
ببین، همکاری با تو یک کلاس درس کامل بود!
مایکل:
هرچقدر هم سخت باشه پسر، سعی کن نجات پیدا کنی!
آخرین مکالمات فرنکلین و مایکل، پس از کشته شدن ترور صورت میگیرد و هردو آنها سعی میکنند با صلح بههمکاری با یک دیگر خاتمه دهند.
آخرین دیالوگهای مایکل، ترور و فرنکلین | کشتن مایکل
دومین تصمیمی که میتوانید برای پایان بازی بگیرید، کشتن شخصیت مایکل است. پس از اینکه فرنکلین تصمیماش درباره کشتن مایکل را نهایی میکند، با مایکل تماس میگیرد و جایی خلوت با خود قرار میگذارد. همینطور، به ترور خبر میدهد تا او را از تصمیمی که گرفته مطلع کند. اما ترور علاقه زیادی به همکاری با او نشان نمیدهد.
درنهایت، مایکل و فرنکلین پس از تعقیب و گریزی نسبتا طولانی، به بالای یک کانال میرسند و حتا اگر در نیمه راه پشیمان شوید و سعی کنید مایکل را از سقوط نجات دهید، او این اجازه را به شما نخواهد داد. پایان دوم جی تی ای وی میتواند بدترین پایانبندی برای بازی هم باشد؛ چرا که کمتر از دو پایان دیگر با عقل جور در میآید.
ترور:
شما دوتا سر و ته یه کرباسید.
مایکل:
من تو رو هم با خودم میکشم! من تو رو هم میکشم پایین!
فرنکلین:
تو شروع به دویدن میکنی و بعد یهویی پاهات از کار میافتن و دیگه نمیتونی راه بری. بههرحال رفیق، به من زنگ بزن؛ ما رفیقیم، ما برادریم. فهمیدی؟ فعلا.
پیش و پس از کشتن مایکل، ترور به فرنکلین میگوید که این دو شخصیت با یک دیگر تفاوت چندانی ندارند و هر دو آنها خیانتکارند؛ بههمین دلیل، ترور تصمیم میگیرد خودش را وارد این بازی نکند. دیالوگهای آخر مایکل هنگامی بود که تنها چند ثانیه با مرگ فاصله داشت و فرنکلین، آخرین جملات خود را در پیغام صوتی که برای لامار فرستاد ادا کرد. اینطور که پیدا بود، فرنکلین بالاخره آماده بود تا به زندگی گذشته خود بازگردد.
آخرین دیالوگهای مایکل، ترور و فرنکلین | آرزو مرگ!
سومین پایان بازی GTA V میتواند بهترین پایان این نسخه هم باشد؛ جایی که فرنکلین تصمیم میگیرد تا بهجای کشتن مایکل یا ترور، کسانی که از آنها سو استفاده میکردند و بهطوری آقا بالاسر آنها شده بودند را از بین ببرند. درحالی که فرنکلین و مایکل بهسراغ کشتن افراد دیگر میروند، ترور به خانه دوین حمله میکند و پس از کشتن تمام افرادش او را در صندوق عقب یک ماشین به سمت جایی که هر سه آنها قرار گذاشته بودند میبرد.
پس از این که آنها ماشین را بههمراه دوین به سمت دریا هل میدهند و انفجارش را تماشا میکنند، آخرین دیالوگ های بازی جی تی ای وی را به زبان میآورند.
ترور:
آره، اما من ازت متنفرم و میدونم چجوری بیاناش کنم. پس این به معنی اینه که نیاز ندارم برم پیش روانشناس؟
فرنکلین:
شما دوتا عوضی منو از سنین میانسالی میترسونید! ممنون نیازی ندارم.
مایکل:
من برای این چرت و پرتها زیادی پیر شدم.
آخرین جملات ترور در مکالمه اش با مایکل بود که تا آنجایی که ما میدانیم، از عشق زیاد او به رفیق چند سالهاش نشات میگرفت؛ شاید هم کمی نفرت همراهاش بود. آخرین چیزی که فرنکلین میگوید، هنگامی است که سوار موتور خودش میشود و سعی میکند به آن دو بفهماند که هرگز دوست ندارد شبیهشان باشد. درنهایت، مایکل با جملهای ساده و البته برگرفته از فیلمهای کلاسیک مورد علاقهاش، بازنشستگی خودش را بهطور غیرمستقیم اعلام میکند.
اما دیالوگ های بازی جی تی ای وی تنها به اولینها و آخرینها ختم نمیشود؛ در ادامه با ما همراه باشید تا بخشی از بهترین دیالوگهای این نسخه را برایتان بازگو کنیم.
نوپرستها عاشق این هستن که بگن از نوپرستها متنفرن.
مایکل د سانتا
در یکی از گفت و گوهای داغ میان مایکل و ترور، آنها درباره این بحث میکنند که آیا ترور یک نوپرست است یا نه؛ این درحالی بود که با هر واژهای که از دهان مایکل بیرون میآمد، همکارش ترور عصبانیتر میشد. این دیالوگ بهطور کلی در قالب بحثی که این دو دوست قدیمی داشتند، میتوانست بسیار جالب باشد. درحالی که موضوع صحبت آنها احمقانه بود، اما لحظات خندهداری برای گیمرها ساخته بود.
مایکل میتواند بهشدت مزاحم و رنجش آور باشد، کافی است کمی به او فرصت دهیم. البته این حقیقت، نه چیزی از ترور کم و به او اضافه میکند.
فکر کردی من چه حیوونیام؟! نه من اونو نکشتم.
اما همسرش رو گروگان گرفتم.
ترور فیلیپس
ترور هیچوقت از کار کردن برای مارتین مادرازو (Martin Madrazo) خشنود نبود؛ قاچاقچی بزرگی که رهبر یک کارتل بزرگ مواد مخدر بود. قهرمان بازی ما از این که پس از روز کاری سخت خود هیچ پولی دریافت نکرده بود ناراضی بود. حالا مایکل منتظر رسیدن ترور بود و با این که میدانست او حتما کار احمقانهای انجام داده، اما هیچوقت دزدیدن همسر یک قاچاقچی بزرگ در کالیفرنیا به ذهناش خطور نمیکرد.
نجات پیدا کردن پیروزیه فرنکلین. بقیه چیزا چرت و پرته! داستانهای احمقانه از کسایی که هیچوقت حاضر نبودن درست تو چشمهای زندگی نگاه کنن.
مایکل د سانتا
این دیالوگ میتواند به مخاطب دید بهتری از وضعیت روانی مایکل بدهد. کسی که او آنقدر در این سالها عذاب کشیده که دید او فقط میتواند کشتن یا کشته شدن باشد. از نگاه دیگر، بهعنوان یک استاد غیررسمی کار کشته در حرفه جنایت، این جمله میتوانست کمک زیادی به فرنکلین کرده باشد.
من گفتم یه چیز خوب؛ نه یه چیز گرون.
ترور فیلیپس
در یکی از مراحل، ترور بهطرز پیشبینی نشدهای بخشندگی خودش را با پول دادن به خاله فرنکلین ثابت کرد و از دنیس (Denis) خواست تا با این پول، برای خودش چیزی “خوب” بخرد. دنیس از این حرکت ترور بسیار خوشحال میشود؛ تا جایی که پس از شمردن پول، میفهمد که ترور تنها ۷ دلار به او داده. دنیس که تعجب کرده، به ترور میگوید که این پول ۷ دلار بیشتر نیست. تا جایی که ترور میگوید: “من گفتم یه چیز خوب؛ نه یه چیز گرون.”
تو در طول روز چیزای زیادی فراموش میکنی رفیق!
مطمئن شو که اینم یکی از اونهاس.
مایکل د سانتا
این دیالوگ درواقع میتواند مهمترین جملهای باشد که مایکل در طول بازی از آن استفاده کرده. مایکل پیشتر در سنین جوانی خود، هنگامی که با ترور درحال سرقت از بانک دیگری بودند هم این دیالوگ را گفته بود. زمانی که اولین سرقت او پس از سالها از جواهر فروشی لس سانتوس (Los Santos) با فرنکلین صورت گرفته بود، او فردی را به عقب هل میدهد و این باعث شد تا او صورت مایکل را تشخیص دهد؛ پس از آن، مایکل این جمله را به آن فرد میگوید.
پس از انجام گرفتن آن دزدی، ترور همان فرد را درحال توضیح جملهای که مایکل به او گفته در اخبار میبیند. حالا او متوجه شده بود که دوست قدیمیاش هنوز زنده است و در لس آنجلس زندگی جدیدی برای خود ساخته.
چه فرقی میکنه دله دزدی باشه یا یه کار بزرگ مثل این.
در هر صورت گلولهها راهشون رو بهسمت آدم پیدا میکنن.
فرنکلین کلینتون
بهنوعی، فرنکلین درحال ورود به زندگی جرم و جنایت بود، حتا اگر خودش این را نمیخواست؛ اما حتا خاله خودش دنیس هم فشار زیادی روی او گذاشته بود تا وارد باندهای خلافکاری شود.
در هر حال، مایکل از همان ابتدا به فرنکلین خاطرنشان کرد که همکاری با او نمیتواند همیشه پیامد خوبی برای فرنکلین داشته باشد. اما اگر قرار بود پول بههر روشی به جیب او سرازیر شود، بهخطر انداختن جان عزیزش میتوانست بهایی باشد که قرار بود برای آن زندگی شیرین پر پول بپردازد.
بازی جی تی ای وی یکی از بهترین روایات کمپانی راکاستار را به خود اختصاص داده و یک داستان خوب بههمراه کاراکترهای خوب، میتواند بستر بسیار مناسبی برای شکلگیری بهترین دیالوگها باشند. در این مطلب، ما بهترین دیالوگ های بازی جی تی ای وی را بههمراه اولین و آخرین آنها از زبان هر کاراکتر برای شما بازگو کردیم. امیدواریم از خواندن این مقاله لذت برده باشید.
برای خواندن مطالب پشت صحنه بیشتر با مجله لیویتو همراه باشید.
همچنین فراموش نکنید که برای استریم کردن یا تماشای استریم باکیفیت با اینترنت نیمبها میتوانید از لیویتو استفاده کنید.