سه دهه از عمر بازیسازی استودیو رمدی (Remedy) میگذرد و همچنان با عرضه عنوانی جدید، دست به سوپرایز کردن مخاطبین میزند. آثاری که ضمن برخورداری از ویژگیهای مرسوم عناوین آنها، هرکدام با اضافه کردن عناصری خاص و تازه، دست به خلق تجربه کاملا متفاوت و جذابی میزند که ضمن نشست اسم رمدی بر آن، از هویت و شخصیت مختص به خود برخوردار است. این مسئله به طور کامل شامل دومین الن ویک هم میشود. اثری که نه تنها ساخته رمدی است بلکه دنباله نسخه سال ۲۰۱۰ خود است و با این وجود از چنان دوز بالای خلاقیتی برخوردار است که گویی با اثری تماما تازه طرفیم که حالا از قضا دنباله قصه نویسنده مشهور گم شده، الن ویک هم هست. در ادامه همراه ما و بررسی بازی Alan Wake 2 باشید.
داستان الن ویک دوم به مراتب از نسخه قبلی پیچیدهتر است. اگر در بازی نخست شاهد رخدادهای قصه عزیمت بودیم، اینبار شاهد روایت دو داستان با نامهای آغاز و بازگشت هستیم که نه به صورت خطی و دنبال هم، بلکه درون هم و با هم روایت میشوند. داستان این بازی، ایده حلقههای زمانی تکرارشونده را بیش از پیش بسط میدهد و آن را بدل به یکی از عناصر اصلی روایت خود میکند.
روایت نسخه پیشین گویی جشن و سروری برای داستان و داستاننویسی و بهطور کلی، هنر و خلاقیت بود. نیرویی باستانی و فراطبیعی که قدرت وقوع تخیل بر واقعیت را دارد، هنرمندان خلاق را به سوی خود میکشاند تا با استفاده از قدرت خلاقهشان، روایت مد نظرش را بر جهان حاکم کند و الن ویک، نویسنده داستانهای کارآگاهی خود را در میان قصهای ترسناک به قلم خودش میابد که میبایست با خلق روایتی با رعایت الگوهای روایی قصه، همسرش را نجات دهد.
نسخه دوم در پایه، کار مشابهی میکند با این تفاوت که اینبار الن درون مکان تاریک، خود خلق میکند و خود در روایت نقشِ شخصیت را ایفا میکند. در ادامه بررسی بازی Alan Wake 2، شما به طور مدام از اتاق نویسنده به نیویورک تاریک حرکت میکنید و با هر ایده تازهای که در روایت به دست میآورید، دست به تغییر داستان و جهان آن میزنید تا بتوانید به شیوهای رویاوار در این جهان عجیب پیش بروید و به نتیجه مد نظر خود برسید.
روایت ساگا اندرسون، روایتی خطی و به مراتب سادهتر از روایت الن است و گویی تنفسی است در طبیعت برای آرامش روان که مجدد به آشوب و تکرار روایت الن برگردیم. آشکارا رمدی ایده اپیزودیک روایت الن را پیش گرفته که این ایده را از زمان DLCهای نخستین الن ویک داشت و با رویای آمریکایی ادامهاش داد. تکههای کوچک و یک تا دو ساعتهای که بعضا هم حالتی لوپمانند دارند و در دوری تکرار شونده قصه را به جلو میبرند. حالا در این قصه ساگا به درستی مینشیند و فضاهای خالی روایت کوتاهتر الن را پر میکند و با چفت و بسطهای درست روایی در هم تنیده میشوند، تاثیرگذاری انفرادی آنها را چندین پله ارتقا میدهند و به نقطهای میرسانند که دیگر تمیز دادن یکی از دیگری، عملا غیر ممکن میشود. نمیتوان گفت که آغاز پیش از بازگشت رخ میدهد یا بازگشت پس از آغاز. شروع یکی پایان دیگری است، حین اینکه آغاز نیز همان پایان است. چرخشی که زمان در آن به شکلی دیگر در حال درک و تجربه شدن است.
داستان بازی در عین پیچیدگی بسیار در جزییات، قابل فهم است و خود این از نبوغ بالای آن حکایت میکند. اینکه میتوان ساعتها نشست و درخصوص ویژگیهای مختلف روایی و نویسندگی آن سخن گفت یا درخصوص فلان تئوری و جزییات به بحث نشست، ولی در عین حال به درک پایهای و درستی از اتفاقات داستانی رسید. به هر حال میبایست درهایی باز باقی بماند تا سوالاتی را سبب شوند که نسخههای بعدی را از دل خود در بیاورند. امیدوارم که توقف بعدی ما در کنار آقای نویسنده اینبار زودتر به وقوع بپیوندد و یک دهه ما را در انتظار روایت پییچده خود باقی نگذارد.
در ادامه بررسی بازی Alan Wake 2، به شوتینگ بازی میپردازیم که برخلاف اکشن پر زرق و برق کوانتوم بریک و کنترل، روی زمین دنبال میشود، کنترلشده است و اتفاقا به ندرت هم شما را درگیر خودش میکند. دشمنان هم به ندرت در طول روایت در تعدادی بالا به شما حمله میکنند و اغلب موارد با گروههای یک تا چهار نفره طرف هستید. در بخشهایی مشخص از بازی است که بازی سویه اکشنتری میگیرد و تعداد بالاتری از دشمنان را راهی شما میکند که تنوع بسیار خوبی هم به روند گیمپلی میبخشد. چون سیستم شوتینگ بازی به درستی طراحی شده و استفاده از سلاحهای گوناگوناش حس خوبی به مخاطب میدهد.
این تصمیم ناشی از تمرکز بازی روی گشتوگذار است. محیطهای بازی بزرگ است و گشتوگذار در آنها غافلگیریهای بسیاری را برایتان به دنبال دارد. از برگههای کاغذ گرفته تا حل معماهای گوناگون و کسب اطلاعات پیرامون وقایع برایتفالز تا آزمایشات گوناگون اداره فدرال کنترل پیرامون قدرت عجیب دریاچه و جعبههای ناهاری که فردی مرموز برای قهرمان قصه، هدیه گذاشته. همگی نشان از تاکید و تشویق هرچه بیشتر سازندگان برای گشتوگذار در محیط است و اکشن، در وهله دوم آن قرار دارد. در ادامه بررسی بازی Alan Wake 2 ذکر این نکته هم لازم است که میتوان سر را پایین انداخت و مسیر اصلی ماموریتها را دنبال کرد و باز، از بخش قابل توجهی از قصه سر درآورد. ولی اگر به دنبال تجربه کاملی از الن ویک دوم هستید، لاجرم باید محیطهای بازی را به خوبی جستوجو کنید و سر از رازهای مختلفاش در بیاورید.
در ادامه بررسی به گرافیک بازی میرسیم که فوقالعاده است و بخش قابل توجهی از آن به دو بخش طراحی محیط و نورپردازی برمیگردد. از آنجایی که نور، جادوی حقیقی جهان فیزیکی و مصنوع است، استفاده درست و هوشمندانه از آن در مدیومهای تصویری توان تبدیل پلاستیک به سنگ کیمیا را دارد و با جادویش چشمانتان را در آرامشی کامل فرو میبرد. نورپردازی بازی با استفاده از جدیدترین تکنولوژیهای گرافیکی روز از جمله ری تریسینگ و مش شیدینگ، جادو میکند و طوری نور در فضا پخش میشود و در سطوح مختلف بازتاب پیدا میکند و در میان مه و ابر میشکند که هر بار تماشای آن بسان اولین برخورد چشمانتان با آن پدیده به خصوص است. هر مواجه جادویی است و شما را درگیر لذتی عمیق میکند.
طراحی محیطهای بازی هم، چه جنگلهای انبوه برایت فالز، چه مناطق تالابی و مه گرفته واتری و چه نیویورک تاریک و سورئال مکان تاریک، همگی چنان با ظرافت و جزییات کار شدهاند که بارها و بارها میتوان به آنها بازگشت و از تماشایشان غرق لذت شد. در بررسی بازی Alan Wake 2 اتفاقا همین توجه درست به محیط و نور باعث شده که میزان درگیری شما در قصه و روایت آن بیشتر شود و شما صرفا با نگاه کردن به صفحه نمایش در جهان بازی حل شوید.
همانطور که برای طرفداران مکس پین، الن ویک اثری عجیب و غیر عادی بود، برای طرفداران الن ویک و کوانتوم بریک هم کنترل غریب بود. غرابت آن از این حیث قابل توجه است که در عین جای گرفتن در مسیر بازیسازی رمدی، عنوانی متفاوت بود. الن ویک دوم که پس از کنترل عرضه شده، از این هم غریبتر است. کنترل حداقل این غرابت خود را در گیمپلی و بستر مکانیکهایش نشان میداد؛ از پرواز کردن شخصیت تا قدرتهای ماوراالطبیعیهاش، ولی الن ویک پایش روی زمین است و تنها قدرتاش، خلاقیتاش است و روایت ترسناک و تکرار شوندهاش که همین مسئله، بیش از تمامی بازیهای این استودیو، مواجه مخاطب را با آن غریب میکند و جنس تجربهاش را، ناب و سراسر لذت. گویی که چیزی جدید را در حال تجربه است و مدام به مواد غذایی سازندهاش نگاه میکند و برایش سوال است که چه طور از ترکیب تمامی این مواد آشنا، همچین طعم بهشتی حاصل شده؟ الن ویک دوم همچین کاری با مخاطباناش میکند.
الن ویک دوم و کنترل شاید اوج بازیسازی رمدی باشند و حقیقتا تصور ادامه مسیر این استودیو در عین هیجانانگیز بودن، نگرانکننده هم هست. تا کجا میتوان خلاقیت را ادامه داد و دست به خلق ایدههای روایی و تکنیکی تازه زد؟ گویی این دو بازی، اوج قله تمامی ایدههایی هستند که از زمان اولین مکس پین در بازیهایشان میشد دید و اکنون پس از سه دهه، به اوج پتانسیل خود رسیدهاند. ادامه مسیر، هر چه که باشد، تا این نقطه از مسیر که سفر درخشان بوده و تکتک توقفاتاش، سراسر لذت ناب.
از سویی ناراحتم که سیزده سال دیدن دنباله الن ویک عزیز به تعویق افتاد ولی از سوی دیگر اگر این سیزده سال نبود و تجربه رمدی با کوانتوم بریک و کنترل رخ نمیداد، هرگز شاهد الن ویکی در این سروشکل نمیبودم. الن ویک دوم چندی از بهترینهای تمامی مدیومهای مورد استفادهاش است؛ از ویدئو گیم گرفته تا سینما و تئاتر و جهان نمایش، از بسیاری از ایدهها و جهانهای نمایشی و هنری برای بیان قصهاش استفاده کرده و در یک درهم تنیدگی استادانه با فرمی چنان یکدست و فکر شده، دست به خلق تجربهای زده که شاید تا مدتهای مدید به عنوان یکی از قلههای بازیسازی به آن استناد شود. اثری که شاید مدیون این سیزده سال طولانی اسارت نویسنده معروفاش بود.
امیدواریم از متن بررسی بازی Alan Wake 2 راضی بوده باشید. لطفا نظرات خود را در بخش کامنتها با ما به اشتراک بگذارید.
برای خواندن مقالات بررسی بازی بیشتر با مجله لیویتو همراه باشید.
همچنین فراموش نکنید که برای استریم کردن یا تماشای استریم باکیفیت با اینترنت نیمبها میتوانید از لیویتو استفاده کنید.