میتوان گفت که مدت زمان زیادی همه گیمرها منتظر عرضه این بازی بودند و ما نیز در لیویتو مثل همه گیمرها منتظر بودیم تا بازی Elden Ring را تجربه کنیم. در ادامه با بررسی بازی Elden Ring همراه ما باشید.
بازی الدن رینگ که اولین تجربه بازینویسی جرج مارتین (نویسنده رمان نغمهای از آتش و یخ) است که به کارگردانی هیدتاکا میازاکی و تیم FromSoftware ساخته و روانه بازار شده. اگر بخواهیم Elden Ring را با دیگر آثار سری سولز استودیو FromSoftware مقایسه کنیم، میتوانیم بگوییم که در الدن رینگ اولویت ساختن جهان بازی و پرداخت به قصههای آن بوده تا هر چه چالشبرانگیزتر کردن راهی که گیمر میبایست برای کشف این دنیا و قصههای آن بپیماید و یکی از نقاط مثبت این بازی، همین مهم است که باعث میشود گیمرهای بیشتری به سمت آن کشیده شوند و در ساعات ابتدایی تجربهشان بازی را رها نکنند؛ زیرا اگر این کار را بکنند، چشیدن طعم اکتشاف دنیایی بینظیر را از دست دادهاند.
در سری بازیهای سولز (مخصوصا دارک سولزها) تمرکز سر محدود کردن گیمر بود و راهی بسیار طاقتفرسا و مملو از دشمنهای بیرحم کوچک و بزرگ روبهرویشان قرار میگرفت که برای گذشت از هر بخش این راه نیاز به اتلاف حداقل ۳ تا ۴ ساعت زمان بود. برعکس این بازیها، در Elden Ring شما آزاد هستید که راههای مختلف و متعددی را دنبال کنید و در نهایت به مقصد برسید. حال این مقصد میتواند یک آیتم ارزشمند باشد، یک NPC دوست یا دشمن، یک باس یا چیزهای دیگر. اگر در انتهای این مسیر به یک باس برخوردید که از پا در آوردن آن برایتان خیلی خیلی مشکل بود، میتوانید فعلا بیخیال این مسیر شده و پس از ارتقای قدرت و سلاحهای خود دوباره به آن سری بزنید. در واقع میتوان گفت که الدن رینگ یک بازی RPG استاندارد است که المانهای دنیای سولز را در خود حل کرده. الدن رینگ آسان نیست، اما به شما حق انتخاب و اختیار بالایی میدهد و به شما این اجازه را میدهد که گشتوگذار کنید، کشف کنید، مبارزه کنید و سپس رو به جلو حرکت کنید؛ از کوچک شروع کنید تا از پس چالشهای بزرگتر بربیایید.
شما در نقش یک Tarnished وارد دنیای بازی میشوید، فردی که راهاش را گم کرده و برای پیدا کردن مسیر زندگی و هدف غاییاش میبایست از پس خوانهای زیادی بربیاید و راهنمایی افراد زیادی را جویا شود. حلقهای قدرتمند به نام Elden Ring که پایه و اساس تمدن دنیای بازی بوده از هم شکسته و گروه حاکمان و لُردهای این دنیا (Golden Order) را از هم گسیسته. در نتیجه، فساد و نابودی همه قلمرو را در بر گرفته و این وظیفه افرادی مثل گیمر که Tarnished هستند بوده تا تبدیل به Elden Lord بعدی بشوند و نظم را به قلمرو و Golden Order را برگردانند.
فرهنگهای بزرگ و کوچکی در دل دنیای الدن رینگ گنجانده شدهاند که حین واضح بودنشان روی کاغذ مثل پاراگراف بالا، دیدن و لمس کردن آنها در واقعیت (در دنیای بازی) خیلی واضح و ساده به نظر نمیرسد؛ درست مثل دنیای خودمان. از نظر دنیاسازی و روایت قصه در دل خود ویدیوگیم، Elden Ring جزو بهترین بازیهای چند سال اخیر است. برعکس نویسندگی استادانه و پیادهسازی آن در دل دنیای بازی، بازی یک مشکل اساسی دارد و آن هم توضیحات و شرح آیتمهاست؛ بدین صورت که تا زمانی که یک آیتم را استفاده نکنید، دقیق نمیفهمید آن آیتم چه کاری انجام میدهد. توضیحات بسیار سطحی و گاهی سرسری کاربری آیتمها باعث شده که گیمرها در مواقع بحرانی یک آیتم را به اشتباه استفاده کنند.
پیش از این الدن رینگ را با دیگر آثار سری سولز مقایسه کردیم؛ این مقایسه را لازم است از نظر گیمپلی و کنترلهای بازی نیز انجام دهیم. هسته گیمپلی Elden Ring مشابه همه بازیهای سولز دیگری است که تاکنون منتشر شده، اما ریتم گیمپلی و مبارزات (برای مثال در مقایسه با دارک سولز) بسیار سریعتر و روانتر کار شده. برای مثال، پرش یکی از مکانیکها و آپشنهای کنترل کاراکتر در بازی است، آپشنی که در دارک سولزها مکانیک مستقلی نبود. وجود اختیارات دیگری مثل Fast Travel بین چکپوینتها (Sites of Grace) و ارتقای تقریبا تمامی انواع سلاحها و نیروها، وجود یک اسب وفادار به اسم Torrent و همچنین آزادی گیمر برای گشتوگذار در نقشه بازی ریتم سریع و بسیار روانی به هسته گیمپلی همیشگی سری بازیهای سولز در Elden Ring بخشیدهاند.
در نهایتِ بررسی بازی Elden Ring ، میتوانیم بگوییم که اگر به دنبال گشتوگذار در دنیایی غنی و باهویت هستید، دلتان برای یک بازی نقشآفرینی خوب لک زده و میخواهید با سری بازیهای سولز آشتی کنید، الدن رینگ اینجاست تا تمامی این امکانات را در اختیار شما بگذارد.